شاک ویو ۲

در میان خیابان های شلوغ هنگ کنگ، جایی که چراغ های نئون و آسمان خراش های سر به فلک کشیده هوا را پر می کنند، حس ناآرامی بر توده ها سایه می افکند. یک رشته بمب گذاری های ویرانگر امواج شوک را در سراسر شهر پخش کرده و ساکنان را در حالت وحشت فرو برده است. این بمب گذاری ها که هر کدام ویرانگرتر از قبلی هستند، مقامات را برای یافتن علت و مجازات عاملان به تلاش وا می دارند. در میان این هرج و مرج، افسر خنثی کننده بمب، فونگ، خود را در مرکز تحقیقات می یابد. اما فونگ یک افسر معمولی نیست - او دوران سختی را پشت سر گذاشته و آسیب های شدیدی را در حین انجام وظیفه متحمل شده است. این صدمات که او را با زخم های جسمی و روحی ناتوان کننده رها کرد، فونگ را مجبور کرد تا از سمت خود در پلیس کناره گیری کند. کناره گیری او با ترکیبی از غم و درک از سوی همکاران سابقش روبرو شد، کسانی که از فداکاری هایی که او در راه خدمت به شهر انجام داده بود، آگاه بودند. با این حال، زندگی فونگ زمانی رنگ تیره تری به خود می گیرد که او در صحنه جرم بیهوش پیدا می شود، ظاهراً در مجاورت آخرین بمب گذاری. با آغاز تحقیقات پلیس درباره حوادث پیرامون کشف او، حافظه فونگ شروع به از هم پاشیدن می کند و خاطرات پراکنده و گسسته ای از گذشته خود را برای او باقی می گذارد. مردی که زمانی همه چیز داشت - ذهنی درخشان، حرفه ای اختصاصی و حس هدفمندی - اکنون خود را سرگردان می یابد، از هویت، گذشته یا حتی نقاط قوت و ضعف خود نامطمئن است. فونگ که مصمم است حقیقت را در مورد بمب گذاری ها و حوادثی که منجر به سقوط او شده اند، کشف کند، شروع به کند و کاو عمیق تر می کند و برای عبور از این چشم انداز خیانت آمیز، به آموزش های خود به عنوان یک متخصص بمب متکی است. اما با حافظه اش که در حال ویرانی است، او مجبور می شود خود را تکه تکه بازسازی کند و با هر کشف جدید با سوالات و تردیدها روبرو شود. همانطور که فونگ به دنبال پاسخ می گردد، زمزمه هایی از ارتباط بین او و بمب گذاران شروع به پخش شدن می کند. شک و تردید پلیس افزایش می یابد و اقدامات فونگ به طور فزاینده ای مشکوک می شود. این افسر خنثی کننده بمب که زمانی مورد اعتماد بود، اکنون به عنوان مظنون اصلی تلقی می شود و همکاران سابق خود - و حتی متحدانش - را نسبت به انگیزه ها و اهداف او مردد می کند. فونگ که بین تردیدهای خود و بررسی های روزافزون گرفتار شده است، در آب های خطرناکی حرکت می کند و در هر نوبت با شخصیت های جدید و غیرقابل اعتمادی روبرو می شود. از بازپرس مصمم اما مبهم پلیس، وونگ، که به نظر می رسد مصمم به باز کردن اسرار فونگ است، تا بمب گذار گریزان و مرموز که تنها با نام مستعار «روح» شناخته می شود، فونگ با شبکه ای از چالش ها و فریب مواجه می شود که محدودیت های جسمی و ذهنی او را تا نقطه شکست آزمایش می کند. با افزایش خطر و افزایش تعداد قربانیان، تسلط فونگ بر واقعیت شروع به لغزش می کند. او که بین هویت، خاطرات و حال نامشخص خود سرگردان است، شروع به از دست دادن جای پای خود در جهانی می کند که دیگر منطقی به نظر نمی رسد. روابط او که بر اساس اعتماد و درک مشترک ساخته شده اند، فرو می ریزند و او را وادار می کنند تا در جهانی حرکت کند که به نظر نمی رسد هیچ کس حقیقت را بداند - از جمله خودش. فونگ در طول جستجوی خود برای یافتن پاسخ، با دوگانگی هویت خود دست و پنجه نرم می کند. همانطور که او تلاش می کند خودِ گذشته و حال خود را آشتی دهد، تکه های خاطراتش سرنخ های وسوسه انگیزی را برای حقیقتی ارائه می دهند که ممکن است برای کنار آمدن بیش از حد انفجاری باشد. با فرو رفتن بیشتر در این راز، مرز بین درست و غلط شروع به محو شدن می کند و او را وادار می کند تا هر آنچه را که در مورد خود و نقشش در فاجعه پیش رو می دانست، زیر سوال ببرد. در حالی که هنگ کنگ در آستانه فاجعه قرار دارد، با ادامه انفجار بمب ها و عدم وجود پایانی برای آن، یک سوال بر فراز ویرانی ها معلق است: چه بر سر فونگ، افسر خنثی کننده بمب اصیل که به مظنون تبدیل شده است، در شهری که در آستانه هرج و مرج قرار دارد، خواهد آمد؟ فونگ در سایه های جنگل بتنی هنگ کنگ باید با این سوال اساسی روبرو شود: قهرمان بودن در جهانی که حقیقت در آن یک کالای لوکس است که افراد بی گناه نمی توانند از پس آن برآیند، به چه معناست؟